ویانای منویانای من، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

دختر زیبای من

ویانای کفش صورتی

بند کفش هایت را که می بندیم(من یا بابا) بند دلم رها می شود و تا وقتی که برگردی دلم با کفش های تو هزار راه می رود قربانت گردم دیگر خوب می دانم به پای تو که نه به دست تو پیر خواهم شد..... شاعرشو نمیدونم( با اندکی دخل و تصرف) وقتی با بابا میری بیرون دلم هزار راه میره تا برگزدی. اصلا هروقت پیشم نیستی هرچند کم پیش اومده کنارت نباشم ولی میدونی من خیلی بیشتر از اونی که تو بهم وابسته ای بهت وابسته ام. بیشتر شبا نمیخوابم و فقط به تو نگاه میکنم. مامانی عاشقتم.
3 خرداد 1394

ویانا کودک دو زبانه

  ویانای عزیزم این چند روزه مطمئن شدم که دیگه دو زبونه شدی. کلمه های انگلیسی رو زیاد استفاده کردی. هپی هاو نامبر ببخشید که من فارسی نوشتم مامانت تنبلی میکنه. الانم دل پیچه دارم وحشتناک. دوستت دارم مامانی  
31 ارديبهشت 1394

ببندیم

امروز بعد از ظهر با هم رفتیم پارک. تو حیاط موقعی که میخواستیم از در بریم بیرون شما ایستادی دم در و درو گرفتی بعد به من گفتی ببندیم با همون زبون شیرین خودت. اخ که من چه حاااالی میکنم دخترم صحبت میکنه بعضی وقتا دهنم وا میمونه ک مثلا این ویانا خانوم ناز ناز چطور گفته ببندیم چطور میگه نامبر فدای اون صدات بشم من
31 ارديبهشت 1394

بلندی

سلام ویانای خوبم این روزا ویانا دوست داره بره رو بلندی وایسه. مثلا میره رو بالش یا مبل و بپر بپر میکنه. عاشق سرسره و تابه. کلا وقتی پارک رو از دور میبینه از دوق جیغ میکشه. قوربونش برم امیدوارم همیشه تو زندگیت در بلندا باشی.
22 ارديبهشت 1394

سال نو مبارک

  سلام امسال دومین عید ویانا خاونم ناز نازیه. مامانی امیدوارم هر سالت بهتر از سال قبل باشه. عیدت مبارک عزیز دلم.   ...
1 فروردين 1394

راه رفتن

ویانا کوچولوی من بالاخره راه رفت سه قدم هر چند الان تنبلی میکنه و راه نمیره. مامانی امیدوارم تو زندگی قدمهای محکمی برداری. عاشقتم. البته این مطلب رو میبایست در تاریخ 14 آدر مینوشتم.
30 دی 1393

تولد یکسالگی

سلام مامانی بالاخره دختر خوشکل مامان یکساله شد. این یکسال چقدر خوب گذشت. چقدر خوب بود که تو کنارم بودی. شاید اولاش برام سخت بود ولی شیرین بود. بغل کردنت شیرین بود. به خاطر تو حاضرم همه کار بکنم مامانی.         ,  و بالاخره ...
10 دی 1393